سلام این مطلب رو دو سال پیش وقتی جنوب می رفتیم نوشتم، اون موقع حال و هوای بهتری داشتم .

برام دعا کنید خدا تو این سفر  به من معرفت عطا کنه، البته لطفا

 

زائران مشهد جنوب ؛ سلام

دوست داشتیم قبل از این که وارد خاک با برکت جنوب بشیم ؛خودمون یک کم از حال و هوای آنجا با هم حرف بزنیم ؛به قولی یه گپ جبهه ای بزنیم یه سری نکته ها رو با هم مطرح کنیم تا ان شاءالله با توجه به آنها بار کوله سفریمون آخر اردو خیلی سنگین و پر بار تر بشه .

راستی دقت کردید؛زمان حرکت ما از نقطه مبدا(نقطه صفر اردو)با خداحافظی خورشید از روز  شروع میشه .که میشه این رو با امید به یک سلام از طرف خورشید معرفت تو دلهامون ختمش کرد.


راستی کارنامه سفر ما با2تا 20 شروع شده :

-روز حرکت20/12/84

-ساعت انجام برنامه ویژه( که بعدا میگیم)ساعت   20

البته می تونه 20سوم و چهارم این کارنامه هم نمره بچه های 20 همسفرما یا شما باشه

امیدواریم این نمره ها برکت اردوی ما رو زیادتر کنه.

یه 20 پنجمی هم می تونیم در نظر بگیریم که البته مشتاقیم در باره آن که :

برای چه موضوعی و از طرف چه کسی داده میشه شما نظر بدید .

خوب از اینجا نقطه سر خط .

 

از این به بعد دیگه شما رو به اسم همسفر خطاب می کنم .البته همسفری یه سری اصول و آدابی داره که اگه خدا بخواد می گیم.

اول باید بدونیم داریم کجا میریم  تا بدونیم چه رفتاری و چه آدابی را برای آن باید رعایت کنیم .ببین همسفر ؛ ما داریم میریم یه جایی که هر تکه اش به جز اسم محلیش یه لقب دیگه داره که این نشون از پیوند معنویش با نورهای خدایی داره.مثلا شلمچه رومیگن کربلای ایران ؛اروند رو میگن علقمه و طلائیه هم که سه راهی شهادت داره و...

میگن اونجا محل شهادت کسانیه که سرشون رو روی دامن امام زمانشون گذاشتند وبا یه لبخند قشنگ به آقاشون به این معنی که آقا جان ممنون که سربازی من رو قبول کردید از دنیا رفتن یعنی جای متصل شدن و رسیدن به اوج آرزوی یک انسان عاشق .

پس حالا با من موافقی که برای رفتن و دیدن اینجا باید یه اصولی رو رعایت کرد تا بتونیم اون نگاه و توجه موثر را از منبع توجه بگیریم و برگردیم

ببین همسفرهر سفری یه آدابی داره که اگه آنها رعایت بشن می تونی با اون محیط و با اون فضا خیلی راحتتر ارتباط برقرار کنی حالا این که دیگه یه سفر زیارتیه .

تو آداب سفرهای زیارتی مهمترین چیز اون نیت زائره.که نیتش از رفتن به زیارتگاه  رو خالص کنه یعنی فقط و فقط به خاطر خدا زیارت اومده باشه چون اون زیارتگاه شرافتش رو از انسانی که به معنای واقعی کلمه بنده خدا شده بوده گرفته . شخصی که بخاطر خدا زندگی کرده و بخاطر اون رفته  از اون آدمهایی که شامل دعای:


(( اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد )) شدند.


بین خوبه که باهم نیت خودمون رو یه باز بینی بکنیم .واقعا برای چی داریم میریم ؟برای تفریح ؟  برای گردش ؟برای چی ؟بعضی از اون آدمهایی که دلهاشون مثل آب سرچشمه صاف و زلاله میگن : رفتن جنوب برای فهمیدن نور و همرنگی با رنگهاییه که امروزه دیگه پیش این مردم صد رنگ رنگی نداره .ببین من می گم ما باید با این هدف بریم که خدایا من می خوام بیام اونجایی که آدمهایی که حالا ما به اونها میگیم شهید برای فهمیدن بهتر تو و ولی تو ؛امام زمانشون اونجا اومدن و به مخازن  معرفتی که برای هدایت ما قرار دادی وصل شدن .


می خوام بیام و

 با معرفت ببینم و

وصل بشم و

 کوله باری به هم بزنم و

 تکونی بخورم

تا

 دغدغه هام خدایی بشن


راستی بعضی ها میگن شهدایی که اینجا مشهدشون بوده مخزن معرفت شده بودن که البته می دونیم این چیزها از عنایات اهل بیت (ع)بوده و مکان اتصالشون به این انوار معرفتی همین سنگر ها بوده

پس حواسمون جمع باشه که میخوایم کجا وارد بشیم .

خدایا سبب ساز شو (مثل همیشه)تا من ظرفیت فهم این چیزها رو پیدا کنم .چون طلب ظرفیت ؛ پیش نیاز واسه خواستن معر فته.

 

خدایا:


 نیت میکنم که برای تواومده باشم .


بعد...


وقتی رسیدم به خاکهای مقدس شلمچه و طلائیه...کفشهام رو در میارم به احترام اینکه می دونم اینجا هر تکه اش  با فریاد های یا زهرا (س)و یا حسین (ع) عجینه و خونهای بچه های اینجا با تمسک و تبرک به این اسامی رو این خاک ریخته شده ...

احساس میکنم لگد مال کردن این خاک با کفشی که همیشه برای دوری از آلودگی ها به پا می کنم جسارت بزرگیه .

من می خوام اینجا متصل به برکت این خاک بشم .

پای برهنه راه می افتم تا پاهام به خاکهایی متبرک بشن که محل سجده ملائک بوده و هست و خواهد بود.تا این تبرک واسطه قبول توبه و حائل بین من و آتش جهنم بشه .

 

وقت راه رفتن روی این خاکها میگم :

ای خدای گنهکارها من اگه با این پاها ؛ باین چشمها و این بدن تا حالا طاعتی انجام ندادم؛ با نگاه کردن به این خاکها و لمس و قدم گذاشتن روی آن تو رو به تمامی عزیزانی که اینجا روی این خاکها با تو مناجات کردند و دعوت تو رو لبیک گفتند قسم می دم که من رو  مانند آنها صاف و زلال کنی و ظرفیت درک خیلی چیزها یی رو که به اونها دادی به من هم بدی .

شنیدم وقتی بنده گنهکارت یکبار میگه ((یا اله العاصین ))?مرتبه جواب میفرمایی: لبیک بنده من . لبیک بنده من. لبیک بنده من. لبیک بنده من. لبیک بنده من. لبیک بنده من .لبیک بنده من.

خدایا حالا با این نام صدات می زنم : ((یا اله العاصین ))

خدایا کمکم کن  با تمام وجود این حرفها رو مثل یک دعای واقعی پیش تو عرضه کنم.

خدایا ظرفیت مهدوی شدن رو به من بده مثل همین سربازهای زیر خاک .

خدایا من رو امام زمانی قرار بده .حداقل طوری که اگه سودی به آقام  نمی رسونم از اونهایی هم نباشم که قلب آقام رو به درد میارن.خدایا طوری کن که شایسته دعای همین شهدا بشم و با آنها تکرار کنم :


                                                  اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه  والنصر

 واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه                                                                            


                                             التماس دعا